تخریب میراث فرهنگی و آثار باستانی در ایران
میراث فرهنگی به کلیه آثار باقیمانده از گذشتگان گفته میشود که دارای ارزش فرهنگی باشد. این آثار میتواند دربرگیرنده آثار ملموس (مانند بناهای باستانی)یا آثار ناملموس (مانند آداب و رسوم یک منطقه) باشد که امروزه در حفظ آن برای آیندگان میکوشند. سخنرانی من به میراث ملموس معطوف شده است. میراث فرهنگی انعکاس دهنده ی تجربیات انسانی است تجربیاتی که عمرشان با قدمت تاریخ برابری می کند و در حقیقت دریچه هایی هستند که چشم مردمان امروز را به سوی روحیات ،خلق و خوی،آداب و رسوم گذشتگان خود باز می کند. در واقع شناسنامه هر کشوری آثار باستانی و میراث فرهنگی آن است.آثار باستانی است که قدمت و تاریخچه و تمدن هر سرزمینی را مشخص می کند.پس حفاظت و حراست از آنها امری ضروری است و نسلهای مختلف نیز چون پیشینیان باید از میراث اجدادی پاسداری کنند.
ایران نیز در رده های اول دارنده آثار باستانی و ابنیه های تاریخی و فرهنگی در جهان می باشد و دارای کهن ترین فرهنگ و تمدن جهان است.در چند دهه اخیر تخریب آثارتاریخی و میراث فرهنگی ایران شدت افزایش یافته است، به طوری که در مدت زمانی کوتاه، بسیاری از آثار تاریخی کشور تخریب شده است.شدت تخریب و نابودی این آثار به گونه ای بوده است که حتی رسانه های داخل ایران را نیز به واکنش واداشته است. البته تخریب آثار تاریخی ایران که بسیاری از آنها به ثبت میراث فرهنگی هم رسیده است، مساله جدیدی نیست. هر سال خبرهایی مبنی بر تخریب یا تهدید هویت تاریخی بناها و آثار در ایران منتشر میشود. مساله مهمی که از دلایل آن می توان کمبود بودجه حفاظتی و بیتوجهی و سهل انگاری مسئولان، غرض ورزی وسوء استفاده های شخصی ،عدم هماهنگی سازمان میراث فرهنگی با سازمان های مرتبط دیگر و وندالیسم اشاره کرد. باید توجه داشت که این نه تنها نشانگر تاریخ و پیشینه ایران کهن است بلکه با فراهم آوردن بسر مناسب می توانست به رشد و شکوفایی اقتصادی کشور کمک کند.
بحران اقتصادی، فقر و ناهنجاریهای اجتماعی به حدی رسیده که حتی بناهای تاریخی نیز از تجاوز مصون نیستند، مثلا باغ سالار کلانتر در کرمان به سبزی فروشی تبدیل شده است، بودجه سالانه تخت جمشید پنج میلیون است، کاروانسراها وعمارت تاریخی به انبارقاچاق کالا و یا خوابگاه بی خانمان ها و معتادان تبدیل شده است.باید به این نکته توجه داشت که میراث فرهنگی هرکشور منحصربه فرد و غیرقابل جایگیزین هستند.
آثار تاریخی، به جز این ِ که تحت تأثیر ِ روند ِ طبیعی افول و زوال قرار دارند،همواره توسط عوامل متعدد دیگر نیز مورد تهدید و در معرض خطر هستند. در ایران مساله فراتر از عوامل شناخته شدۀ طبیعی و اقلیمی یا برخی رفتارهای انسانی می رود درایران تحت سلطه جمهوری اسلامی ميراث فرهنگی ايران به دودسته تقسيم می شوند: بخشی که با تاريخ اسلام و شيعه در آميخته و قابل بهره برداری سیاسی اند )مثل میدان نقش جهان )و بخشی ديگر (به ويژه پيش از اسلام) که ربطی به اين تاريخ ندارد. در دسته اول، سرمايه گذاری بیشتری برای تعمير و نگهداری و ترويج و تبليغ صورت می گيرد اما دسته دوم مورد بی توجهی قرار گرفته و در مواردی تخريب می شود. ميراث تاريخ صد ساله اخير، از اين جهت بيشتر مورد تخريب قرار گرفته که مردم تصور روشن تری از آن در ذهن دارند و حکومت برای جلوگيری از رجوع افراد به آن ، و با اهداف کاملا سیاسی همت بيشتری صرف تخريب آن کرده است. (مثل تخريب مقبرهی رضا شاه در شاه عبدالعظيم.)
سياستهای جمهوری اسلامی نسبت به بخش غير اسلامی تاريخ و ميراث فرهنگی و هنری ايران را می توان در سه عنوان خلاصه کرد: تخريب، بی توجهی، و بستن چشم. تخريب در مورد آن دسته از ميراث فرهنگی است که حکومت در برابر آنها احساس خطر می کند. بی توجهی نسبت به آثاری اِعمال می شود که به طور بالقوه ممکن است در آينده هويت مورد تبليغ حکومت را به چالش کشد. نمونههای تخريب يا اقدامات منجر به تخريب يا بی توجهی به ساخت و سازهای منتهی به تخريب بی شمارند. از جمله ی آن می توان به ساخت متروی اصفهان، ایجاد گودال هایی در محوطه باستانی چگاسفلی در استان خوزستان به بهانه ی جدول کشی آب، ساخت کارخانههای توليدکننده مواد شيميايی در محوطه جهانی بيستون، به هم ريختن نمای آرامگاه فردوسی درست زمانی که آرامگاه فردوسی میرفت به ثبت جهانی يونسکو برسد،ايجاد تأسيسات روی محوطههای باستانی شوش. وجه مشترک همهی اين بنای تاريخی هم، فقدان ارتباط با تاريخ اسلام در ايران است.
بخشی از تخريب ناشی از استفاده از بناهای تاريخی برای برنامههای سياسی و تبليغاتی (مثل ميدان نقش جهان اصفهان) و بخشی ديگر واگذاری تعميرات به نيروهای غير متخصص است که به جای تعمير اصولی به اقداماتی دست می زنند که به سرعت ناکارايی آنها روشن می شود. بهترين سياست برای نابودی يک بخش از ميراث فرهنگی رها کردن آن به حال خود است. رها کردن به حال خود، مايه تخريب تدريجی و فراموشی است. يک نمونه از آن، معبد آناهيتا يکی از مهمترين معابد دنيا است. اين معبد که متعلق به دوران ما قبل اسلام است به حال خود رها شده تا به مرور بر اثر فرسايش از ميان برود. دليل ديگر بی توجهی، گذاشتن بناهای تاريخی در اختيار حفاران غير مجاز است که بر کار آنها نيز نظارتی نمی شود.غير از نمونههای شاخص، ديگر موارد ميراث فرهنگی کاملا به حال خود رها شدهاند. به گفته مديرکل سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری استان اصفهان «به جز چند اثر شاخص در اصفهان اکثر بناهای تاريخی در حال تخريب است.»
بازار حفريات و کاوشهای غير قانونی و غير مجاز و دزدی ميراث فرهنگی ايران بسيار پر رونق است. بسياری از افراد قدرتمند و صاحب نفوذ نيز در اين بازار پر سود دست دارند و به قاچاق آن ياری می رسانند.
ثبت و ضبط ميراث فرهنگی ايران در دوران جمهوری اسلامی به فعاليتی تفننی و نه جدی تبديل شد. اگر در اين حوزه کاری هم انجام گرفته شده باشد، از سوی علاقه مندان به اين ميراث در بخش دولتی و غير دولتی انجام گرفته و مديران بالاتر به اين موضوع وقعی ننهادهاند. نه نهادی مدنی وجود دارد که اين را از آنها بخواهد و نه اصولا نهادهای مدنی می توانند در ايران به راحتی فعاليت کنند. در حوزههای ميراث فرهنگی مثل صنايع دستی نه مديريت تخصصی اعمال می شود و نه بودجههای کافی تخصيص می يابد. هنرهای سنتی در معرض خطر يا در شرايط بحران و در حال زوال هستند.در تمام دنیا قوانین بینالمللی سختی درمورد تخریب یا آسیبرساندن به بناهای تاریخی وجود دارد. اما یکی از سختترین قوانین درخصوص تخریب اموال تاریخی و فرهنگی در کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی ایران درج شده است. فصل 9 این کتاب از ماده 558 تا 569 کاملاً به تخریب اموال تاریخیفرهنگی اختصاص یافته است. ایندرحالی است که در سالهای اخیر هم تخریب آثار فرهنگیتاریخی بیسابقه نبود که پرونده همگی بدون هیچ مجازاتی به دست فراموشی سپرده شد. براساس ماده 558 قانون مجازات اسلامی، هرکس به تمام یا قسمتی از ابنیه، اماکن، محوطهها و مجموعههای فرهنگیتاریخی یا مذهبی که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است، یا تزئینات، ملحقات، تأسیسات، اشیا و لوازم و خطوط و نقوش منصوب یا موجود در اماکن مذکور که مستقلاً نیز واجد حیثیت فرهنگیتاریخی یا مذهبی باشد، خرابی وارد آورد علاوه بر جبران خسارات وارده به حبس از 1 تا 10 سال محکوم میشود..اما برخی با داشتن قدرت به آسانی می تواند قوانین را دور بزنند.مانند تخریب بافت تاریخی تبریز به بهانه ی بافت فرسوده.
از دیگر عوامل مخرب پدیده ی وندالیسم است.
وندالیسم بهمعنای تخریب كنترلنشدهٔ اشیاء و آثار فرهنگی باارزش یا اموال عمومی است كه یك ناهنجاری اجتماعی به حساب میآید و دلایل متعددی برای آن عنوان میكنند. وندالیسم را در زمرهٔ انحرافات و بزهكاریهای جوامع جدید دستهبندی میكنند و آن را عكسالعملی خصمانه و واكنشی كینهتوزانه نسبت به برخی از فشارها، تحمیلات، ناملایمات، اجحافها و شكستهای فردی و اجتماعی تحلیل میكنند.پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است ریشه در عوامل اكتسابی دارد، یعنی فرد در جامعه می آموزد وقتی به او بهایی داده نمی شود، او نیز با آسیب به اموال عمومی یا میراث فرهنگی كه در نگاه جامعه بسیار بااهمیت است، به جبران آن پدیده اقدام می كند.فرهنگسازی را راهكار اصلی كمك به حل مشكل وندالیسم عنوان و خاطرنشان كرد: اولین جایگاه فرهنگپذیری فرد درون خانواده و سپس در مدرسه است، آموزش صحیح والدین برای تربیت درست فرزندان و درج نكات آموزشی و معرفی میراث فرهنگی به عنوان یادگاران باارزش تاریخی و ملی می تواند به تربیت افراد با دیدگاه مناسب كمك كند.رسانه دیگر ضلع مهم آموزش های فرهنگی برای مقابله با این پدیده است كه با قرارگرفتن سه ضلع خانواده، مدرسه و رسانه، می تواند امیدوار به تربیت نسلی بود كه در آینده كمك بیشتری به حفظ میراث فرهنگی كنند.
Comments
Post a Comment